آموزش عکاسی

آنچه که باید درباره ترکیب بندی در عکاسی بدانید.

تعریف ترکیب بندی در عکاسی:

عامل محدودکننده ی عناصر بصری تشکیل دهنده ی تصویر، کادر (Frame) است که عکاس با در نظر گرفتن روابط خاص بین عناصر و جزئیات، تصویر را در آن محدود می کند.

 

کادرها از جهت شکل و ابعاد دارای انواع گوناگون هستند که نوع رایج تر آن ها کادر مستطیل است.

کادر مستطیل به دو نوع افقی و عمودی تقسیم می شود که در سینما تن ها از کادر مستطیل افقی بهره می گیریم ولی در عکاسی هم کادر مستطیل عمودی و هم افقی مورد استفاده قرار خواهد گرفت که هرکدام موارد استفاده، کاربردها و مفاهیم خود را داراست: کادر افقی با حالت عناصری که در امتداد خط افق گسترده اند متناسب است ولی کادر عمودی با عناصری که در امتداد خط عمود قرار دارند همخوانی دارد. همچنین احساس حرکت در کادر افقی به چپ و راست کادر است ولی در کادر عمودی به بالا و پایین کادر و در نهایت کادر افقی دارای ارامش و استاتیک است و به کادر ایستا معروف می باشد ولی کادر عمودی دارای تحرک و دینامیک بوده و به کادر پویا معروف می باشد.

 

پس از انتخاب صحیح نوع کادر باید روش مناسبی را برای مقر عناصر بصری داخل کادر، تعیین کنید، به نحوی که به ترکیب بندی صحیحی (composition) دست یابید.

هدف از کمپوزیسیون رسیدن به وحدت (Unity) است و منظور از وحدت این است که کادر، دارای نقطه دید و مرکز توجه باشد و هدف یونیتی این است که مراکز توجه کادر از درجه اهمیت یکسانی برخوردار نبوده و عناصر بصری کادر، طوری چیده (کمپوزه) شوند که مراکز توجه دوم و سوم و … از مرکز توجه اصلی حمایت و تبعیت کنند.

به این منظور و برای رسیدن به این هدف به چهار طریق اصلی می توان وارد میدان عمل شد:

1_تقسیمات طلایی
2_حجم اشغالی
3_کنتراست رنگ
4_کنتراست نور

بکارگیری توام یا تک تک این موارد می تواند ما را به اهداف «unity» نزدیک ساخته تا عکسی با کمپوزیسیون مناسب تهیه کنیم. حال به توضیح و هر یک و تاثیرات بصری آن در کادر طلایی خواهیم پرداخت:

 

1_تقسیمات طلایی در ترکیب بندی عکاسی:

کادر علمی و اکادمیک، کادری است به ابعاد 3/4 مثلا (3cm*4cm) یا (6cm*8cm) یا (3m*4m) و یا هر کادری که با نسبت 3 به 4 در نظر گرفته شود.

اگر هر یک از اضلاع کادر طلایی را به سه قسمت مساوی تقسیم کرده و خطوطی رسم کنید، از طلاقی این خطوط، چهار نقطه پدید می آید که به آن ها نقاط طلایی می گویند.

تقسیمات طلایی درون یک کادر موجب می شود چهار نقطه و چهار خط (دو خط عمودی و دو خط افقی) پدید اید که به آن ها مواضع طلایی (نقاط طلایی و خطوط طلایی) می گویند.

قرارگیری سوژه در یکی از این مناطق طلایی اولین عاملی است که موجب می شود سوژه، مرکز توجه و نقطه دید کادر شده و بر اهمیت آن تاکید شود.

 

در مقابل مواضع طلایی، مواضع کور قرار می گیرند به این نحو که اگر اضلاع کادر طلایی را به دو قسمت مساوی تقسیم کرده و خطوطی رسم کنید، از طلاقی دو خط عمودی و افقی یک نقطه در مرکز کادر پدید می آید به نام نقطه ی کور.

قرارگیری سوژه در امتداد خطوط کور (خط کور عمودی و خط کور افقی) و یا بر روی نقطه ی کور موجب می شود از اهمیت موضوع کاسته شده و سوژه  در وضعیت نرمال و بی تفاوتی قرار گیرد.

2_حجم اشغالی در ترکیب بندی عکاسی:

حجم اشغالی یعنی میزان فضایی از کادر که سوژه ی اصلی به خود اختصاص می دهد. هرچه حجم اشغالی بیشتر شود، سوژه بیشتر مورد توجه واقع شده و سطح دید اصلی کادر خواهد شد، به نحوی که دادن فضایی بیشتر به سوژه های در کادر، انرا حائز اهمیت و مهم جلوه می دهد و سوژه های داخل آن فضا نیز بیشتر مورد توجه واقع خواهند شد. مثلا اگر خط افق دریا را در امتداد خط کور افقی قرار دهید چون میزان فضا و حجم اشغالی دریا و آسمان به یک میزان در کادر تقسیم شده است، هر دو دارای یک ارزش خواهند بود و چنین کادری دارای ارامش بیش از حد، سکون و فاقد جذبه و پویایی خاصی می شود ولی اگر خط افق را در امتداد یکی از خطوط طلایی افقی قرار دهید، نسبت آسمان  و دریا یک به دو تقسیم خواهد شد.

حال اگر خط افق در امتداد خط طلایی بالای کادر باشد، حجم اشغالی دریا دو برابر آسمان بوده و در نتیجه سوژه ی اصلی کادر، دریا و یا وقایع درون آن خواهد بود ولی اگر خط افق در امتداد خط طلایی پایین کادر باشد، حجم اشغالی آسمان دو برابر دریا بوده و موضوع اصلی کادر، آسمان و مرکز توجه، سوژه های درون آن خواهد بود. مثلا اگر می خواهید اجساد مرده و یخ زده ی یک کشتی غرق شده را نمایش دهید، باید حجم اشغالی بیشتر را به دریا اختصاص داده و خط افق را در امتداد خط طلایی بالای کادر قرار دهید. ولی اگر بخواهید کوچ مرغان دریایی را به نمایش بگذارید، باید حجم اشغالی بیشتر را به آسمان اختصاص داده و خط افق را در امتداد خط طلایی پایین کادر قرار دهید.

 

3_کنتراست رنگ در ترکیب بندی عکاسی:

ایجاد تضاد رنگی سوژه با محیط اطرافش (بالاخص تضادهای مکمل مثل سیاه و سفید، سبز و قرمز، نارنجی و آبی، بنفش و زرد) عامل بسیار مهم دیگری است که می تواند سوژه هایی را مرکز دید و مرکز توجه کادر قرار دهد، حتی اگر دو عامل را رعایت نکرده باشد، مثلا عکسی از یک گل لاله ی قرمز در وسط کادر در زمینه ی دشتی سبز، موجب می شود سوژه ی اصلی (گل لاله) با این که در نقطه ی کور (مرکز کادر) واقع است و نسبت به فضای کادر، دارای حجم اشغالی بسیار کمی است؛ ولی به علت دارا بودن تضاد بسیار شدید با محیط اطرافش (تضاد مکمل سبز و قرمز)؛ مرکز توجه واقع شده و نقطه ی دید اصلی کادر شود.

 

4_کنتراست نور در ترکیب بندی عکاسی:

تضاد نورپردازی (چه از نوع نورپردازی مصنوعی و چه نور طبیعی مثل نور آفتاب) در ایجاد نور و سایه موجب می شود جسمی نورانی در زمین های پر سایه و تاریک، مرکز توجه کادر شود و یا حتی جسمی با نور محیطی کم و پر سایه در زمین های پرنور نیز مرکز دید کادر واقع خواهد شد.

در یک کلام، تضاد نور و سایه بین سوژه ی اصلی و زمینه ی کادر، عامل مهم دیگری است که سوژه را مرکز توجه و مرکز دید کادر قرار خواهد داد؛ حتی اگر عوامل قبلی را نقض کرده باشیم.

 

ریتم (Rhythm) در ترکیب بندی عکاسی:

ریتم تکرار نقطه، خط، سطح، حجم، فرم و یا هر شکلی است که بیش از دوبار پشت سر هم قرار گیرد. هر چقدر تکرار در ریتم بیشتر شود اصطلاحا ریتم کوبنده تر یا سریع تر خواهد شد. ریتم، عامل بصری مه می است که موجب می شود تصاویر از حالت ایستا به پویا تبدیل شوند به این معنی که قرار گیری ریتمی خاص در تصویر می تواند از یک پلان استاتیک، پلانی دینامیک بسازد. همچنین گاه قرارگیری یک عنصر بصری خاص در پایان ریتم و یا درمیان یک ریتم می تواند انرا مرکز دید و مرکز توجه کادر قرار دهد.

اگر سوژه های در میان یک ریتم واقع شود یعنی ریتم را بشکند نسبت به زمانی که در پایان ریتم قرار می گیرد، حالت خشن تر، پویاتر و دینامیک تری به فضای کادر می بخشد.

به هرحال، تکرار که زاینده ی ریتم است چشم مخاطب را به دنبال خود خواهد کشید و در نتیجه قرار گیری سوژه در پایان ریتم، بسیار بر تاثیر آن می افزاید و سوژه در چنین حالتی مرکز توجه و دید اصلی کادر خواهد بود، حتی اگر پایان ریتم، نقطه کور باشد. علاوه بر این اگر به ریتم بسیار شدید و تکرار زیاد موضوعی خیلی نزدیک شویم به بافت (Texture) دست می یابیم مثل گرفتن عکسی «E. C. S» از بافت چوب که دارای ریتم نیز می باشد و یا نمایی نزدیک از دوایر متحدالمرکز مقطع تنه یک دخت کهنسال که ریتم گذشت سالیان را تداعی میکند.

rhythm علاوه بر این که عاملی است کمکی برای مرکز توجه کادر (در جهت اهداف Unity)، در خلق تصاویر دینامیک از استاتیک، موثر واقع می شود.

 

ژانرهای عکاسی در انتخاب کمپوزیسیون دلخواه:

از میان ژانرهای عکاسی، «طبیعت بی جان»، دست عکاس را برای چیدن و انتخاب کمپوزیسیون دلخواه، بسیار باز میگذارد. زیرا سوژه ها، تعدد و تنوع آن ها و همچنین فواصل مربوط به آن ها کاملا تحت کنترل و اختیار عکاس است.

عکاسی «طبیعت» عکاس را بسیار محدود می کند چون مناظر، از پیش طراحی و چیده شده اند و عکاس تن ها با تغییرات زاویه (چپ و راست رفتن)، تغییرات ارتفاع (بالا و پایین رفتن و تغییرات انگل دوربین) و نیز دور و نزدیک شدن به سوژه (جلو و عقب رفتن) می تواند کمپوزیسیون های مختلفی به دست آورد و در نهایت، تغییرات فاصله ی کانونی (استفاده از لنز های تله، نرمال، واید) می تواند در جهت تغییرات ترکیب بندی کادر، موثر واقع شود.

عکاسی «پرتره» از جهت انتخاب کمپوزیسیون دلخواه توسط عکاس، حد واسط طبیعت و طبیعت بی جان است. زیرا فواصل و ترکیب بندی صورت پرتره مثل طبیعت غیر قابل تغییر است و تن ها از طریق تغییرات زمینه ها (پس زمینه، زمینه ی اصلی، پیش زمینه) و وسایل تزئینی کمکی و همچنین نوع نورپردازی و انتخاب نوع لنز و فیلتر می توان کمپوزیسیون های متفاوتی ارائه کرد.

عکاسی «خبری» یا رپرتاژ نیز با هدف خبرنگاری و ضبط و ثبت وقایع زود گذر با سرعت هرچه تمامتر، تن ها هم و غم خود را برای شکار لحظه ها در نظر می گیرد و ترکیب بندی از جهت زیبایی کار در وهله ی اخر واقع می شود زیرا علاوه بر نورسنجی صحیح، هدف اصلی و نهایی خبرنگاری، ضبط لحظات است و بس.

 

فرم های بصری در ترکیب بندی عکاسی:

سوژه ها و عناصر بصری داخل کادر به اشکال و فرم های متفاوتی دیده خواهند شد مثل اشکال نقطه ای، خطی، سطحی و یا حجمی که هر کدام بنا به موقعیت قرارگیری و شکل و فرم خاص خود، دارای معانی و روان شناسی هنری خاصی بوده که بر آن اساس، کادر نهایی، فرم و قالب ویژه های به خود اختصتاص می دهد و در نتیجه حامل پیامی خاص برای مخاطب خواهد بود.

 

نقطه در ترکیب بندی عکاسی:

از نخستین تماس میان ابزار و سطح مادی، نقطه حاصل می شود. نقطه، مکان خود را به محکمی اشغال می کند و هیچگونه گرایشی برای حرکت کردن در امتداد افقی یا عمودی نشان نمی دهد (کاندینسکی).

نقطه می تواند در ابعاد و اشکال مختلف، ظاهر شده و شکل های ازادی را به وجود آورد. سوژه های با فرم نقطه را می توان بنا به موقعیت در مرکز کور یا مراکز طلایی کادر، جاسازی نمود و علاوه بر آن، مکانی که نقطه بر روی سطح اشغال می کند نیز بسیار مهم است چنانچه اگر نقطه بر روی سطحی خنثی قرار گیرد بر آن غالب می شود و در نتیجه سریعا به وسیله ی چشم دیده خواهد شد ولی اگر در سطحی پر از سوژه واقع شود، برای این که مرکز دید قرار گیرد حتما باید عوامل چهارگآن های که قبلا ذکر کردیم را درموردش رعایت کرد یعنی علاوه بر این که انرا بر روی یکی از نقاط طلایی قرار می دهیم، باید حجم اشغالی بالایی به آن اختصتص داده و همچنین با ایجاد کنتراست نور و رنگ بر قدرت آن بیفزاییم. حال اگر بخواهید از شدت و قدرت موضوعی به شکل نقطه کاسته شود باید عکس این مراحل را طی کنید یعنی انرا در نقطه کور قرار داده، حجم اشغالی کمی به آن اختصاص دهید و نیز از جهت نور انرا با محیطش هم طراز کرده و از جهت رنگ در یک تونالیته قرار دهید.

 

خط:

گاه سوژه ها به شکل خط در کادر واقع می شوند که در این صورت باید به یکی از انواع سه گروه خط های راست، تعلق داشته باشند که عبارت اند از خطوط افقی، خطوط عمودی و خطوط مورب.

خط افقی:

ساده ترین شکل خط راست است. یک خط تن های افقی بلافاصله افق را تداعی می کند ولی مجموع هایی از چندین خط افقی متناوبا با تاثیر عمق دوری را به منظره خواهد بخشید زیرا چشم تا عمق فضای عکس کشیده می شود. کلا سوژه ها به صورت خط افقی سرد و در عین حال ارام و خشک به نظر می رسند و در نتیجه وجود سوژه های خطی به صورت افقی، کادر را به یک کادر ساکن، ارام و ایستا (کادر استاتیک) تبدیل می کند.

 

 

خط عمودی در ترکیب بندی عکاسی:

بر خلاف خط افقی (که گستردگی را نمایش می دهد) بلندا را عرضه می کند و در نتیجه از هر جهت با خط افق در تضاد است و در نتیجه خطی است بسیار گرم و مقاوم و تکرار چنین خطوطی متناوبا در کادر موجب افزایش قدرت و مقاومت و همچنین گرمی و حرارت کادر شده و کادر به یک کادر پویا (کادر دینامیک) تبدیل خواهد شد.

 

خط مورب در ترکیب بندی عکاسی:

خطی است که حرکت و جهت حرکت را به نمایش می گذارد و برای سوژه، تحرک و جهت خاصی را مشخص می کند. بنابراین خطوط مورب به دو نوع بالارونده و پایین رونده تقسیم می شوند. براساس آزمایشات انجام شده بر روی چشم و مغز انسان، ثابت شده است که خطی که از گوشه ی پایین سمت چپ کادر به گوشه ی بالای سمت راست کادر (جنوب غربی به جنوب شرقی) کشیده می شود، خطی پایین رونده است. سوژه های که در حال صعود بر روی خط مورب بالارونده می باشد نسبت به سوژه های که در حال صعود بر روی خط پایین رونده است؛ دارای قدرت بیشتری بوده و عمل صعود را راحت تر انجام می دهد زیرا نه تن ها نیرویی مخالف حرکت وجود ندارد، بلکه نیروی خط بالارونده نیز با عمل سوژه، هم جهت و تقویت کننده است.

همچنین سوژه های که در حال سقوط بیشتری می شود زیرا جهت حرکت خط با او موافق بوده و عمل او را تقویت و تسریع می کند.

پس در حالت کلی، هم سو بودن جهت حرکت سوژه با جهت حرکت خط، بر قدرت سوژه و سرعت حرکت او می افزاید ولی متضاد بودن جهت حرکت سوژه با جهت حرکت خط، از قدرت سوژه و سرعت حرکت او می کاهند.

سطح و حجم در ترکیب بندی عکاسی:

گاهی سوژه ها به شکل گسترده و گاهی به شکلی حجیم در کادر پدیدار می شوند و انچه که در این مبحث در رابطه با سطح گفته می شود در ارتباط با حجم حاصل از یک سطح معین نیز صدق خواهد کرد.

سه سطح اصلی عبارت اند از: مثلث، دایره، مربع و حجم های حاصل از آن ها عبارت اند از هرم، کره، مکعب.

هر انچه در ارتباط با مثلث گفته خواهد شد در ارتباط با هرم با شدت بیشتری اعمال می شود پس کره نیز خواص دایره را با شدت بیشتری بیان میکند و همچنین مکعب، تاثیرات مربع را به نحوی موثرتر اعمال خواهد کرد.

مثلث:

شکل هندسی بسیار فعالی است و وضعیت متعارف آن همانند حجم حاصله یعنی هرم، دارای حرکتی بالارونده است. بقیه اشکال مثلث نیز جهت حرکت را به پایین یا چپ و راست کادر نشان می دهند و در کل، حکم یک پیکان، فلش و راهنمای جهت می باشند و اما مثلث اصلی که راس آن همانند هرم به سمت بالا اشاره می کند در روانشناسی فرم، مترادف واژگان تقدس و عبودیت می باشد و رنگ معادل آن زرد است.

اولین بازتاب رنگ زرد در طبیعت، خورشید (منبع اصلی انرژی در زمین) و گندمزار (منبع اصلی خوراک انسانها) بوده و این دو، پدیده هایی هستند که به خاطرش انسان رو به پروردگارش سجده کرده و او را تقدس می کند.

در سازشناسی هنری نیز مترادف رنگ زرد، ارگ کلیسا و پیانو خواهد بود. در نتیجه اگر در صحن های انتقال مفاهیمی چون تقدس، عبودیت و ستایش پروردگار، هدف اصلی ما باشد بهترین فرم، مثلث و هرم است و بهترین رنگ و نور در تونالیته های زرد بوده و همچنین ساز رهبر در این صحنه ارگ یا پیانو خواهد بود.

دایره:

مظهر بی نهایت است و چون شروع و پایانی ندارد و وضعیت تمامی نقاط بر روی آن یکسان است نشانه ی کمال، عدل و توازن می باشد و به همین خاطر به عنوان ارام بخش ترین فرم هندسی از آن یاد می شود.

در روان شناسی هنر، فرم دایره مترادف واژگان ارامش روحانی است و رنگ مترادف آن نیز آبی می باشد.

اولین بازتاب های رنگ آی با فرم های منحنی و دایره در خلقت، آسمانها، ابرها و امواج ارام دریاست.

در سازشناسی نیز اولین سازی که در تاریخ موسیقی به عنوان ساز ارام بخش روحی انسان ها از آن یاد می کنند؛ نی چوپان و مشتقات آن، یعنی فلوت و پیکولو (سازی است شبیه به فلوت ولی کوچکتر از ان) می باشد. پس اگر در صحن های خواستار اوج آرامش روحی بودید باید در طراحی صحنه از فرم ها و خطوط منحنی، سطوح دایره و حجم های کره بهره گیرید و نورپردازی را با رنگ ها و توالیته های آبی انجام داده و در ساخت موسیقی متن؛ فلوت و نی و پیکولو را به عنوان ساز رهبر برگزینید.

مربع:

پایدارترین، مقاوم ترین و سرسخت ترین فرم است. دایره با یک اشاره به حرکت در می آید و مثلث نیز با وارد کردن نیروی بیشتری بر راس آن، هم جهت با سمت فشار بر روی ضلع دیگر می افتد ولی مربع به راحتی قابل تغییر و حرکت نخواهد بود و همچنین حجمی مثل مکعب نیز سنگین و غیرقابل تغییر می باشد.

اوج مقاومت و جنگ در دنیا، خون ریزی و اتش سوزی است که هر دو با وجود تونالیته های رنگ قرمز، معادل و مترادف واژه ی مقاومت قرار می گیرند.

در سازشناسی نیز موسیقی سبک جاز (JAZZ) معادل فرم مربع و مترادف واژه ی مقاومت است (اگر ریشه ی موسقی جاز در افریقا و سپس موسیقی افرولاتین و امریکای جنوبی را بررسی کنید به مقاومت در ریشه های بروز این سبک موسیقی در میان برده ها پی خواهید برد.) در نتیجه اگر بخواهید در صحن های اوج درگیری و مقاومت (در هر امری) را به تصویر بکشید، بهترین فرم ها مربع با زوایای قائمه و حجم های مکعب است و بهترین رنگ و نور، تونالیته های گرم قرمز خواهد بود که معادل سازشناسی و موسیقی فیلم در چنین صحنه ای، سبک جاز است با استفاده از رهبری سازهایی چون ساکسیفون و سازهای کوب های مثل تیمپانی و درام.

سه فرم مثلث، مربع و دایره که معادل های آن سه رنگ اصلی زرد، قرمز و آبی می باشند به عنوان پایه و اساس کار ما منظور می شوند به نحوی که می توان از تلفیق دو به دوی آن ها به فرم های جدیدتری دست یافت و رنگ مترادف فرم جدید را نیز با تلفیق رنگ های معادل به دست آورد.

مثلا گلدسته ی مساجد، تلفیقی از دو فرم دایره و مثلث است به نحوی که نیم دایرهای از دو طرف به سمت بالا به فرم تیز راس مثلث، نزدیک می شود بنابراین رنگ مترادف یک گلدسته، ترکیبی است از رنگ معادل دایره (ابی) و معادل مثلث (زرد)؛ یعنی رنگ سبز و اما چون فرم گلدسته، بیشتر شبیه فرم دایره است تا مثلث، باید رنگ معادل دایره (ابی) بیشتر از رنگ معادل مثلث (زرد) باشد سپس سبزی پدید می آید که رنگ سرد آن (ابی) بیشتر از رنگ گرم آن (زرد) است که به این رنگ فیروزهای می گویند و این رنگی است که سالیان سال برای گلدسته ها در نظر گرفته شده است که هم تداعی گر ارامش رنگ آبی و فرم دایره بوده و هم بیانگر عبودیت و تقدس فرم مثلث و رنگ زرد می باشد و نیز حامل پیام روحانی «ارامش در اوج پرستش» خواهد بود.

با دقت در روان شناسی هنر در طول  تاریخ درمی یابیم که مترادف واژگان معنا در ارتباط با فرم، رنگ، موسیقی و… کاملا ریشه در نهاد و ذهن انسان ها داشته و در طول تاریخ به عنوان قواعد ثبت شده و مدون تاریخ هنر، انتقال پیدا خواهد کرد.

 

 

1 دیدگاه در “آنچه که باید درباره ترکیب بندی در عکاسی بدانید.

  1. مهتا گفت:

    عالی بود ممنون ?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *