آموزش عکاسی

آنچه که باید درباره عمق میدان عکاسی بدانید

تعریف عمق میدان در عکاسی:

مقدار فضای واضح در تصویر را عمق میدان وضوح می گویند. اگر این فضا محدود باشد عمق میدان وضوح کم و اگر این فضا زیاد باشد عمق میدان وضوح زیاد است.

به عبارتی دیگر، فاصله ی ابژکتیو (لنز دوربین) تا سوژه ی اصلی و سوژه ی اصلی تا فضای پشت سرش مجموعا عمق میدان را تشکیل می دهند و قسمتی از این عمق میدان اصلی که دارای وضوح کافی است، عمق میدان وضوح نام دارد و تغییرات این دو عامل بستگی مستقیم به تعداد پلان های درون کادر عکاسی دارد.

(پلان در عکاسی به مفهوم سوژه هایی است در یک ردیف پرسپکتیو که از جهت فاصله ی خطی تا لنز دوربین عکاس، دارای یک فاصله معین و یکسان می باشند.)

هرچه تعداد پلان ها بیش تر شود و فاصله بین این پلان ها افزایش یابد (پرسپکتیو افزایش یابد) عمق میدان بیش تر خواهد شد و چون عمق میدان با افزایش تعداد پلان ها افزایش می یابد، در نتیجه با پرسپکتیو رابطه ی مستقیم دارد.

عمق میدان در عکاسی

آموزش جامع عمق میدان در عکاسی

تغییرات عمق میدان به زیادترین و کم ترین حالت آن، تحت اختیار عکاس است. او می تواند با تغییرات سه گانه ای که در زیر بررسی خواهیم کرد، عمق میدان دلخواه را از حداکثر تا حداقل براساس زیبایی شناسی و اهداف تصویر، تحت کنترل خود درآورد.

عوامل موثر بر تغییرات عمق میدان به شرح زیر است:

1_فاصله ی ابژکتیو تا سوژه در عمق میدان عکاسی:

منظور از فاصله ی ابژکتیو تا سوژه، همان فاصله ی دوربین یا عکاس تا سوژه ی اصلی است.

هرچه این فاصله بیش تر شود (از سوژه دورتر شویم) عمق میدان، بیش تر خواهد شد و هرچه فاصله کم تر شود (به سوژه نزدیکتر شویم) عمق میدان، کم تر می شود. چراکه اگر عقب نشینی کنید تعداد پلان های بیش تری از جلو و عقب سوژه وارد کادر خواهد شد و در نتیجه با تاکید بر پرسپکتیو، عمق صحنه افزایش می یابد و عمق میدان زیاد می شود.

ولی هرچه پیشروی کنید پلان های بیش تری را از جلو و عقب سوژه از کادر خارج خواهید کرد و در نتیجه با حذف پرسپکتیو، عمق صحنه کاهش می یابد و عمق میدان کم می شود.

2_ فاصله ی کانونی ابژکتیو در عمق میدان عکاسی:

منظور از فاصله ی کانونی، نوع لنز با زاویه ی دید مشخص است. هرچه فاصله ی کانونی بیش تر شود (زاویه ی دید کم تر شود مثل لنزهای تله)، عمق میدان کم تر خواهد شد و هرچه فاصله ی کانونی کم تر شود (زاویه ی دید بیش تر شود مثل لنزهای واید)، عمق میدان بیش تر خواهد شد. بنابراین عمق میدانی که یک لنز تله ارائه می کند کم تر از عمق میدان لنز نرمال است ولی عمق میدانی که یک لنز واید ارائه می کند بیش تر از عمق میدان لنز نرمال خواهد بود.

چرا که لنزهای واید با ایجاد کشیدگی پرسپکتیو در تصویر، عمق صحنه را کشیده کرده و عمق میدان را افزایش می دهند ولی لنزهای تله با خورد کردن و ایجاد فشردگی پرسپکتیو، عمق صحنه را فشرده نموده و عمق میدان را کاهش داده و از بین می برند.

3_ دیافراگم ابژکتیو در عمق میدان عکاسی:

گشادی یا تنگی دهانه ی دیافراگم نیز عامل دیگری است که بر عمق میدان تاثیر می گذارد.

بدین نحو که با باز کردن دیافراگم (کاهش عدد دیافراگم) از عمق میدان کاسته خواهد شد ولی با بستن دیافراگم (افزایش عدد دیافراگم) به عمق میدان افزوده می شود.

علت آن برمی گردد به ملحث فیزیک نور و عدسی و خواص عدسی های همگرا و محدب.

همان طور که می دانید دیافراگم، روزنه ی ورود نور است و مانند عدسی همگرا عمل می کند (رجوع شود به تاریخ عکاسی، اتاق تاریک و تجهیز سوراخ اتاق تاریک به عدسی همگرا).

نورهایی که از روزنه ی اتاق تاریک وارد فضای دیگری می شوند، به علت تغییر محیط دچار شکست خواهند شد.

هرچه شکست نور بیش تر باشد وضوح تصویری که در سوی دیگر اتاق تاریک ایجاد می شود کم تر است و هرچه ضریب شکست نور کم تر باشد، وضوح تصویر، بیش تر خواهد بود.

از طرف دیگر نیز می دانید که دسته ی نوری که از مرکز عدسی می گذرد بدون شکست رد خواهد شدو دسته ی نورهایی که از نزدیک به مرکز می گذرند با با ضریب شکست کمی از عدسی عبور کرده و هرچه نورها از مرکز عدسی دورتر شوند با ضریب شکست بالاتری از عدسی عبور خواهند کرد.

دیافراگم در عمق میدان

در رابطه با دیافراگم لنز (مجموعه ی عدسی ها) نیز این مسئله صادق است:

هنگامی که دیافراگم بسته است، نورها به ناچار همگی از مرکز و از نواحی نزدیک به مرکز عبور عبور میکنند و در نتیجه ی شکست کم، موجب به وجود آمدن تصویری با وضوح بالا می شوند و هنگامی که عمق میدان وضوح بالا رود، عمق میدان هم افزایش می یابد و بالعکس؛ یعنی هنگامی که دیافراگم باز است نورها از بالا و پایین و مرکز و از همه ی نواحی روزنه عبور خواهند کرد و در نتیجه با ضریب شکست های بسیار بالا و متنوع وارد دوربین خواهند شد و این پدیده موجب می شود وضوح تصویر کم شده و هنگامی که عمق میدان وضوح کم شود، در نتیجه عمق میدان هم کاهش می یابد.

بنابراین یک عکاس می تواند با در نظر گرفتن استاتیک و زیبایی یک عکس و همچنین هدفی که تصویر برای ارتباط با مخاطب تعقیب می کند، و در عمل با در نظر گرفتن سه روش قید شده، عمق میدان دلخواه را برای کادر خود تعیین کند و این که عمق میدان کم و یا عمق میدان زیاد، مناسب است همگی برمی گردد به هدف عکاس و نوع ارتباطی که عکاس خواهان آن می باشد.

مثلا عمق میدان بالا موجب می شود تمام پلان های کادر از وضوح مطلوبی برخوردار باشند و در نتیجه در چنین کادری تمام سوژه ها کما بیش از اهمیتی یکسان برخوردارند.

ولی اگر بخواهید در کادر از میان پلان های عام مشابه، بر یک سوژه ی خاص در یک پلان خاص تاکید کنید و بقیه را در پرده ی ابهام باقی گذارید، باید عمق میدان را کاهش دهید. ناواضح بودن بقیه ی پلان ها چشم بیننده را بر روی سوژه یا تنها عامل واضح، متمرکز می سازد.

در حقیقت ناواضحی، ابهام است و ناشناختگی فضایی که به درستی تشخیص داده نمی شود و جزئیاتش قابل تشخیص نیست موجب می شود چشم، تنها بر یک کلیت خاص تاکید کند.

گنگی، ابهام، غربت، به دست فراموشی سپردن، گذر زمان، دور شدن، از دست دادن هویت و مفاهیمی از این دست در فضاهای ناواضح و عمق میدان های کم مستتر است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *