معرفی کتاب

نقد و تحلیل کتاب اسمش همین است اثر علیرضا آذر

معرفی علیرضا آذر:

 

علیرضا آذر متولد اواخر دهه پنجاه می باشد و در تهران چشم به جهان گشوده است . شاعر کش و است و در همانجا سودای عاشقی به سر داشته است و نوشته هایش(شعرهایش) حال و هوای عاشقانۀ عیانی دارند. هر اندازه که شهر بزرگ تر شد به گفتۀ علیرضا جا برای او و خانواده اش کمتر شد و آنها به حاشیه نشینی دچار شدند ،ولی همچنان ساکن تهران هستند. علیرضا در این باره می گوید:نفس هایم همانجا فرو میروند حتی اگر جای دیگری زیست کنم.

علیرضا آذر شاعر و خواننده است، و فرزند دوم خانواده ای چهارنفره در تهران می باشد و یک خواهر کوچکتر از خودش دارد. از کودکی به سرودن شعر اشتیاق نشان می داده است و بسیار علاقه داشته و گفته هایخودشحاکی از آن است که «در حاشیۀ کتابهایش پر از دلنوشته و شعر بوده . و مشوق اصلی او مادر و پدر و معلم هایش بوده اند. البته جالب است بدانید که پدرش از شعر خوشش نمی آمد و رغبتی به شعر نداشت! علیرضا چندین بار ذکر کرده است که اوایل دوستانی داشتم که بسیار مرا مورد تمسخر قرار می دادند.

وی به گفته خودش انسان عاشق پیشه و تنبلی می باشد که میزان مطالعه اش در زمینۀ کتابخوانی پایین می باشد. علیرضا متاهل است.

آذر ،شاعرانی مثل “حسین مزنوی، حافظ، سعدی، صائب، فروغ فرخزاد، حسن حسینی،سلمان هراتی و قیصر را بسیار دوست دارد” و ذکر کرده است که، الگوی خاصی ندارد و بیشتر تحت تاثیر طیف دهه هفتاد کرج می باشد و سبک موردعلاقۀ او مثنوی ، غزل، سپید، چارپاره است.

علاقه اصلی علیرضا به شعر می باشد،ولی چون کتاب و نوشته ها در این روزگار کمتر به چشم می آیند، او به دکلمه گویی روی آورد و قدرت این مسئله را داشت که در این کار موفق شود.

در سال ۸۹ در زمینه ترانه پا بر این عرصه نهاد و تراک های معروف مثل تیتراژ پایانی سریال ستایش را سرود.

توصیه علیرضا آذر به شاعران این است که :

“مطالعه تنها خواندن نیست ، ببینید اضافه کردن اطلاعات به مغز به هر نحوی مطالعه است ،دیدن فیلم،خواندن روزنامه،جوک شنیدن،موسیقی و حتی تماشای یک دعوای خیابانی ،مطالعه است . من فقط میگویم چشم ها را باز تر کنند ،این دنیا به چشم های باز احتیاج دارد.”

 

آثار علیرضا آذر :

 

«مجموعه شعر اسمش همین است»
«مجموعه شعر آتایا»
«مجموعه شعر اثر انگشت»

«مجموعه ترانه آریان»

 

برشی از شعر کتاب اسمش همین است:

زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش

خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم

گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم

چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است

قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش

قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم

مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش

مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن

مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز

 

نقد کتاب اسمش همین است:

 

از ایرادهای وزنی گرفته تا مشکلات زبانی و نحوی همه به شکل پُر رنگی در شعرهای آذر مشهود هستند و به چشم می آیند ، و او محور نوشتن خود را فقط بر لفاظی و بازی های بسیار سطحی با کلمات، بنا کرده است.

دو بیت برای مثال در بند زیر آورده ایم که از نمونه های ایراد وزنی شاعر می باشد که با ضعف تألیف هم همراه شده است؛

عادت به داغ دارم خوب است حس پرپر

دلسوخته ام ولی باز آتش فشان بیاور..

**

پسری خیر ندیدم که دگر شک دارم

بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم..

در مصراع دوم ، بیت اول یاد شده،عبارت ” دلسوخته ام ” و در مصراع اول ، بیت دوم عبارت ” ندیدم ” که باید ” ندیده ام ” باشد در صورت خوانشِ معیار و منطقی آن،از وزن خارج از وزن می باشد.

به دور از مشکلات فنی شعر آذر که یکی دوتا هم نیست و گسترشِ تخصصی آن نیازمند حوصله و وقتی گسترده است ،این مشکلات در لایه ی محتوایی شعر او هم ادامه دارد و شعر او را در بیشتر موارد از جنبۀ مفید بودن محتوا به صفر می رساند.

خودکشی مرگ قشنگی که به آن دل بستم

دست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

گاه و بیگاه پر از پنجره های خطرم

به سرم می زند این مرتبه حتماً بپرم

برای مثال این ابیات،دو بیت از فضای آغازین یک مثنوی چهل و هشت بیتی می باشد که شاعر قصد داشته است به توصیف مقوله ی خودکشی بپردازد؛

فارغ از ابتذال محتوایی چنین مفهومی،حتی ادوات شاعر هم در توصیف موفق نبوده است رسا باشد.

در بیت اول درون ابیاتی که آورده ایم هیچ گونه اتفاق شاعرانه ای رخ نمی دهد و صرفاً دو جمله ی منظوم می باشد.در مصراع اول بیت بعد آن هم شاعر تلاش داشته که در پدید آوردن یک تعبیر شاعرانه در قالب یک ترکیب که فارغ از کلیشه ای بودن این نوع از ترکیب سازی را جلوه بدهد، که باید عنوان کنم شاعر موفق به پدیدآوردن تعبیر موردنظر خود نشده است و موارد گفته شده یعنی ضعف تألیف که قبلاً به آن اشاره شده ، که یکی از پاشنه آشیل های علیرضا آذر می باشد.

 

نکته ی جالب توجه دیگر این است که مثنوی چهل و هشت بیتی به نام ” تومور دو ” که به آن اشاره شد و دو بیت از آن ذکر شد از آن دسته از شعرهای شاعر است که شاعر آن را چه به شکل مکتوب و چه به شکل صوتی ( یعنی همان کلیپ های صوتی شعر با صدای شاعر ) از نقاط قوت کار خود می داند و این در حالی است که نه تنها فضای این ابیات،تابع اقتضائات قالب مثنوی نیست ، بلکه پیوستگی محتوایی و انسجام محوری هم در میان ابیات به شدت ضعیف دارد و در مقاطعی از شعر حتی موضوع هم به دگرگونی دچار می شود و مخاطب را درگیر سردرگمی می کند.

علیرضا آذر و شاعران امثال آن از خلاً و سکوت غزل فخیم سوء استفاده می کنند و با دست زدن به روندی که از ساختار گریزی آغاز می شود و به ساختار شکنی خود را نزدیک می کند  و به ساختار ستیزی ختم می شود، تلاش بر این دارند که شعر خود را خاص جلوه بدهند و با عرض تاسف بخشی از مخاطبان که خوانش و فهم آن ها از شعر معمولاً در سطح باقی می ماند به آن میل و رغبت  نشان می دهند و با فریب خوردن از همان روندی که شاعر،آن را برگزیده است احساس می کند با فضای جدید و بکری در شعر امروز رو به رو شده است،غافل از اینکه تجربیات بسیار موفق تری در همین نوع از تألیف به ثبت رسیده است و در پایان هم حتی موفق ترین نمونه های آن  قانون ماندگاری در ادبیات را شامل نشده اند و همچو حبابی که دیر یا زود به عالم عدم می پیوندد و ملحق می شود،چند صباحی عرض اندام کرده اند و قدرت و استعداد خود را به نظاره گذاشته اند و بعد رخت بربسته اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *