چرا باید صد سال تنهایی را بخوانیم؟
خلاصه کتاب صد سال تنهایی:
صد سال تنهایی داستانی دربارهی هفت نسل از خانوادهی بوئندیا می باشد. خوزه آرکادیو بوئندیا روزی از محل زندگی خود کوچ میکند و این دهکده را برای سکونت انتخاب میکند و همراه با اطرافیانش به تدریج پایهریزی این دهکده را آغاز می کنند.
اما چرا خوزه آرکادیو بوئندیا محل زندگیش را ترک کرد؟
او در یک درگیری پرودنکیو آگیولار را کشت و قرار براین بود که به خاطر این کار عقیم شود. برای همین محل زندگیش را ترک کرد. در یکی از شب ها رویای «ماکوندو» را دید. «ماکوندو» شهری از آینهها می باشد که جهان را در خود منعکس میکند و نشان میدهد. به محض اینکه بیدار شد، تصمیم گرفت ماکوندو را در کنارهی رود پایهریزی کند. ماکوندو یکی از نمونههای ساختن اتوپیا در ادبیات داستانی می باشد. خوزه آرکادیو معتقد بوده است ،باید دور تا دور ماکوندو با آب حصار کشیده شود. برای همین ماکوندو به جزیره ای تبدیل می شود که که با جهان بیرون تا سالها هیچ ارتباط و اتصالی را به خود راه نمی دهد. البته استثنا هم وجود دارد و به جز سالی یکبار حضور گروه کولیها در جزیره دیگر کسی را راه نمی دهد.
جنگ و درگیریهای داخلی، ورود بیگانگان، عشق، نفرت، حسادت، مرگ، ازدواج و تولد شالودۀ همهی اتفاقهایی می باشد که در این کتاب و برای نسلهای مختلف خانواده بوئندیا رخ میدهد.
پیشنهاد سایت ما این است که یادداشت « چرا باید مزرعهی حیوانات را بخوانیم؟ » را هم حتما مطالعه کنید.
نمادها و سمبلهای کتاب صد سال تنهایی:
تکرار وقایع:
یکی از اصلیترین تمهای داستانی که در کتاب صد سال تنهایی وجود دارد این است که اتفاقات به طرز اجتنابناپذیری تکرار میشوند. انگار که از بعضی اتفاقها هیچ وقت نمیتوان فرار کرد. کنترل شخصیت های اصلی داستان به دست گذشتشان می باشد. حتی شخصیت هادر داستان به کرّات ارواح را مشاهده می کنند. ارواح نماد گذشته و طبیعت فراموشنشدنی می باشند که در جزیرهی ماکوندو وجود داشته اند. سرنوشت ماکوندو از قبل وجود داشته و انگار به همان محکوم شده است.
رنگها:
گابریل گارسیا مارکز رنگها را به عنوان نمادها به کار می گرفت. از رنگ زرد و طلایی به عنوان نمادهای امپریالیسم و فاصلۀ زمانی خاصی در تاریخ اسپانیا که به عصر رونق و شکوفایی هنر و ادبیات معروف است، استفاده کرده است. باید ذکر کرد که، رنگ طلایی نشان دهندۀ تلاش برای به دست آوردن ارزش اقتصادی می باشد. در حالیکه رنگ زرد نشان دهندۀ مرگ، تغییر و زوال است.
شهر آینهای:
رویایی که سرهنگ بوئندیا می بیند، فقط به محل استقرار ماکوندو باز نمیگردد. بلکه باید گفت : آینه نمادی از سرنوشت می باشد. در صفحههای پایانی کتاب چیزی که از ماکوندو مشاهده می کنیم، شهر آینهها نیست، لیکن شهر سرابها است. ماکوندو نشان دهندۀ همان دنیای قشنگ نویی که آمریکاییها قولش را داده بودند ، می باشد.
ردپای واقعیت در دل داستان:
صد سال تنهایی قسمتی از سعی و تلاش مارکز برای ثبت کردن تجربههای واقعی در زمان زندگی اش در کلمبیا می باشد. برای مثال در محل زندگی مارکز ، در سالهای نوجوانی اش کارخانههای میوه خارجی به علت داشتن قصد و نیت های گوناگون ، ظهور پیدا کردند. موضوعی که در کتاب هم دقیقا به آن اشاره شده است. در زمانی که مارکز در قید حیات بود محل زندگی اش به تدریج در فقر و بدبختی غرق شد. دقیقا همان اتفاقی که برای ماکوندوی کتابش رخ داد.
در ادامه ی صحبت ها ،مارکز تلاش کرده است بخشی از تاریخ کشورش را در دل داستان جای بدهد. برای مثال در آمریکای لاتین نخست جمعیت بومی آزتک و ایکناها سکونت داشتند.
اما کم کم اروپاییها به منابع این منطقه دست پیدا کردند و در این محدوده همواره در رفت و آمد بودند، و در آنجا با قتل عام و کشت و کشتار پیوسته به دنبال غارت منابع طبیعی بودند. ساکنان بومی هم به تدریج از طریق آنها با تکنولوژی و بعد سرمایهداری آشنا شدند. دقیقا اتفاقی که در ماکوندو هم رخ داد. گروه کولیها و البته ملکیادس نماد همان اروپاییها بودند که با حضوری که به عمل رسانده بودند، باعث آشنایی اهالی ماکوندو با تکنولوژی شدند و همینطور سبب رایج شدن پول در میان ماکوندوییها شدند.
همینطور مارکز وضعیت سیاسی کشورهای مختلف آمریکای لاتین را در کتابش به تصویر کشیده است. همانطور که در ماکوندو هم با سرعت بالا قدرت میان افراد مختلف جا به جا میشد در کشورهای آمریکای لاتین هم در آن دوره این اتفاق رخ می داد و قابل مشاهده بود. آمریکای لاتینیها هم انگار نتوان این مسئله را نداشتند که دولتی ثابت و ساختارمند ایجاد کنند.
نکتههایی جالب دربارهی کتاب صد سال تنهایی:
گابریل گارسیا مارکز قبل از نوشتن این کتاب آنچنان نویسنده خوششانسی نبود. چهار کتاب قبلی او در مجموع ۲۵۰۰ نسخه به مرحله فروش رسیده بودند. ولی این کتاب برای او موفقیت بسیاری را به ارمغان آورد. این کتاب در دهه ۱۹۶۰ تقریبا تا حدودی باعث پدیدآمدن یک نهضت ادبی به نام la nueva novela latinoamericana شد. موفقیت اصلی برای یک رمان امریکای لاتینی این است که موفق شود در اولین چاپ ۸۰۰۰ نسخه در سطح منطقهی خودش به فروش برساند. با این فروش شعف آور کم کم نشرهای اسپانیایی زبان و بعد از آن نشرهایی به زبانهای دیگر مشتاق شدند که این کتاب را به انتشار برسانند. صد سال تنهایی تاکنون به ۴۴ زبان ترجمه شده است. این کتاب بعد از کتاب دن کیشوت عنوان بیشترین میزان ترجمه به زبانهای دیگر را در میان کتابهای اسپانیاییزبان را به خود اختصاص داده است.
در اسپانیای دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بیشتر اوقات نویسندهها با سبک واقعگرای اجتماعی تحریر می کردند. سبکی که در آن شخصیتهای اصلی با مجموعهای از داستانهای غمگین و شرایط بد اجتماعی قرار می گیرند.
بعضی دیگر از نویسندههای اسپانیایی زبان در آن دوره معتقد بودند احتیاجی نیست، مقصود رمان ؛ روایت داستان باشد. آنها پیرو سبک ضد رمان بودند. برای مثال گئورگ پیرس در سال ۱۰۶۹ رمانی نوشت که در آن اصلا از حرف e که مورد استفاده ترین حرف زبان اسپانیایی می باشد، به کار نبرد.
اما در پایان در ۱۹۶۷ تعدادی از نویسدههای جوان با «بومیسازی» سبکهای نوشتاری دیگران رو به رو شدند. آنها دنبال اثری ناب در آمریکای لاتین بودند. در فاصلۀ زمانی ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹ عدهای از منتقین بر این باور استوار بودند که « صد سال تنهایی» موفق شده است، بر محدودیتهای این سبکها تسلط پیدا کند. رمانی که نه تنها در ادبیات آمریکای لایتن، بلکه در سطح جهان هم موفق شد مسیر رمان مدرن را تصحیح کند. رمان او با تفسیرهایی شاعرانه و زبانی شعلهور مسیر خودش را کاملا از رئالیسم اجتماعی جدا ساخت. مارکز به روایت تخیل بازگشت.
اقتباس سینمایی:
شبکه نتفلیکس به تازگی اعلام کرده است که موفق شده امتیاز ساخت اثری بر اساس کتاب صد سال تنهایی را بعد از ۵۰ سال از اولین انتشارش از آنِ خود کند. فرزندان گابریل مارکز ذکر کرده اند: که پدرشان در سالهای زندگیش به دفعات پیشنهادهای گوناگونی دربارهی ساخت اثری سینمایی از روی کتابش دریافت کرده است. اما نگرانی پدرشان این بوده است که در یک یا دو فیلم سینمایی همهی داستان به خوبی منتقل نشود. از جهتی دیگر پدر آنها قصد داشته فیلم صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی به ساخت برسد. موضوعی که باعث میشد تعداد زیادی از ستارههای سینمایی موفق نشوند در فیلم ایفای نقش کنند. برای همین ما شبکهی نتفلیکس را انتخاب کردیم که در ساخت سریالهای غیرانگلیسیزبان به همراه زیرنویس در سالهای اخیر موفقیتهای زیادی را از آن خود کرده است.