هنر پستمدرن یا هنر پسامدرن چیست؟
هنر پست مدرن که در لغت هنر پسامدرن هم گفته می شود ،پیکر جنبشی هنری می باشد که پیگیر تناقضِ پاره ای از جنبههای مدرنیسم خلق شده یا بسط و گسترش پیداکرده است. می شود عنوان کرد که هنر پسانوگرامجموعه پیچیدهای از واکنشهایی را شامل می شود که در مقابل فلسفه مدرن و فرضیاتی که درباره ی این هنر وجود دارد انجام شده اند، البته بدون این که در شرع و عرف عقاید اساسی کوچک ترین توافقی میان آن ها باشد و هویت و وجود بخواهد معنا پیداکند.
به شکل همگانی و عام، جنبشهایی که شامل: چیدمان، هنر مفهومی و چندرسانهای خصوصا وابسته به ویدئو به اسم پست مدرن وضوح خود را نشان داده اند.
پیشینه پست مدرن:
خیلی قبل تر از این در اروپا و در دنیای انگلیسی زبان، دریک بازه ی زمانی قبل از مسئله ی پست مدرنیسم و رایج شدن اصطلاح پست مدرن، تعداد زیادی از این نزدیکی ها و قرابت ها یا پیوندهای انتخابی با مخالفت و مقاومت برخورد و با نظریه شناخت ناظر به صورت سطحی و کلی موردبحث قرارگرفته بودند.
در فلسفه انگلیسی این مفهوم به صورت مخالفت جان دیویی با پوزیتیویسم، توصیف مجدد کاربست علمی توسط کوهن و تأکید ویتگنشتاین بر چیستی و وجود بازی زبانی و بازنمایی در میان گذاشته شد. چندی بعد در انتقاداتی که از سلار تا دیویدسن و کواین بر اسطوره امر مسلم ورود کرد ؛ در پیدایش معرفتشناسی طبیعی وابستگی به توصیفات خود را ربط می دهد و به آن جهت می دهد،مورد بحث قرار گرفته است.
در اروپا اکثر این نزدیکی ها با تشابهات گزینشیِ پست مدرن، به طور واضح و آشکار چارچوب پسا ساختارگرایی مورد بحث قرار گرفته اند؛ هرچند که در حملات هایدگر علیه بازمانده ها و رسوبات اندیشههای دکارتی هوسرل آثار و نشانههایی همچنان نمایان بود و به چشم می آمد اما در موارد و نمونههای زیر همچنین این توان وجود دارد که به پاره ای از این نزدیکی های پست مدرنی برخورد کرد و رو به رو شد.
ایضا در رد کردن توصیفات زیربنایی در مفهوم هوسرلی آن؛ حمله سوسور و ساخت گرایی بر ضد وعلیه پیوستگی جایگاه استعلایی در مقابل سوژه ی شفاف خود یعنی سوژه ای که معنای آن روشن است، ساخت گشایی یا اصل و ساختارشکنی حکمت الهی حضور دریدا، توصیف مجدد فوکو از معرفت یا دانش،نزدیکی و همگرایی بین ساخت گرایان اجتماعی فرانسوی و انگلیسی، هجوم و حمله علیه زبان شرایط کمکی، و سرانجام دخالت های بسیار لیوتار علیه روایتهای بزرگ، تعداد کثیری از نزدیکی های پست مدرن در جدال و مبارزه های جهانی ضد بر فلسفه اخلاقی به صورتی که در غرب چه در فلسفه آلمان و فرانسه و چه در آثار السدیرمک اینتایر، برنارد ویلیامز، مارتا نوسبام و دیگران فهم شدهاست، نمایان است و به چشم می آید.
نیروی انتقادات پست مدرن را می توان به بهترین شکل ممکن در پاره ای از جدال های نظریه فمینیستی مثلاً در آثار جودیت باتلر و هلن سیکسوس و بهطور عام در نظریه جنسیت مشاهده کرد. از این رو که درنظریه جنسیت درونمایه عقل به صورت منفرد به اسم مفهومی مجددا توصیف شده که عموما اطلاق می شود: درونمایه ای افزایش یافته، پدرسالارانه، انسان ترسانه، قویا ارادی و اختیاری می باشد.