با فردریک بکمن بیشتر آشنا شویم:
کارل فردریک بکمن (Carl Fredrik Backman) نویسنده و وبلاگنویس سوئدی می باشد که در دوم ژانویه ۱۹۸۱ در استکهلم چشم به جهان گشود.
شهرتی که فردریک بکمن در سوئد به دست آورده بود بخاطر وبلاگ نویسی بود .
او برای روزنامههای مختلف مقاله مینوشت و همکاریاش را با مجله مترو هم آغاز کرده بود.
همچنین در سال ۲۰۱۲ کتاب مردی به نام اوه را نوشت که در همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن به فروش رفت.
کتاب مردی به نام اوه در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است،و رتبه اول پرفروشهای سوئد و نیویورک تایمز را به خود اختصاص داده است و فیلمی برگرفته از کتاب با نام خودش در ۲۰۱۶ در سینماهای جهان اکران شد.
ترجمه فارسی رمان مردی به نام اوه توسط نشرنون، تندیس و چشمه به انتشار رسیده است که در ایران نیز با استقبال زیادی روبرو شد.
همسر فردریک بکمن ایرانی می باشد و با دوفرزند خود در سوئد زندگی می کنند.
یکی دیگر از آثار فردریک بکمن ؛ بریت ماری اینجا بود که در سال ۲۰۱۶ چاپ شده و ، توسط نشرنون و با ترجمه فرناز تیمورازف به انتشار رسیده است.
نگاهی به کتاب مردی به نام اوه:
کتاب مردی به نام اوه یکی از کتاب هایی می باشد که با استقبال بی نظیر مخاطبان خود روبرو شد و این استقبال در سوئد بیشتر بود.
این کتاب توسط فردریک بکمن به رشته ی تحریر در آمده است و فرناز تیمورازف که او نیز ساکن سوئد می باشد آن را به صورت مستقیم از زبان سوئدی به فارسی ترجمه کرده است.
نقد و تحلیل کتاب مردی به نام اوه:
قهرمان داستان مردی به نام اوه می باشد که بعد از مرگ همسرش تصمیم می گیرد خودکشی کند . در این اوضاع به وجود آمده ، شخصی پیدا می شود که اوه را این خلقیات و روحیات به هم پچیده نجات بدهد ، آن شخص فردی به نام پروانه است که از قضا ایرانی می باشد.
مردی به نام اوه یک کتاب بسیار ساده با یک داستان کاملاً خطی و روان است و از پیچیدگی های رایج دنیای داستان نویسی در آن خبری نیست.
با اینکه اوه یک مرد گوشت تلخ و جدی و عملگرا می باشد اما شخصیتی که در داستان دارد به صورتی می باشد که خواننده به راحتی با او ارتباط برقرار می کند و دوست ندارد که خودکشیهای او سرانجام داشته باشد و اتفاق بدی برای او رخ بدهد. این کتاب با وجود اینکه یک داستان عاطفی را دارا می باشد ولی به شدت کمدی هم هست.طنز داستان با وجود ترجمه مناسب موقعیت ها کاملاً درک کردنی و باورپذیر شده است.
اوه مردی است که گفتگوی ذهنی با خودش جای گفتگوی او با انسانهای پیرامونش را پر میکند.
از طریق دیالوگهای ذهنی اوه میتوان به این مسئله پی برد که او در «وضعیتِ در خود» دچار تنش شده است.
معیارهای اوه با جامعه مدرن و پیشرفتهای که در آن “هیچکس نمیتواند به طریقی منطقی با دست بنویسد و قهوه دم کند” در تعارض قرار گرفته است.
این تعارض باعث بروز رفتارهایی می شود که بیگانگی او با محیط پیرامونش را پر رنگتر هویدا می کند.
بنابر این می توان گفت،بی توجهی به اُوِه نسبت به وضعیت درون خود ، به نپذیرفتن واقعیت بیرونی جامعه کشیده شده است.
واقعیتهای بیرونی که با هیچ کدام از معیارهای درونی اُوِه یکسان نمی باشند.
عدم همسویی و هماهنگی مزید بر علت شده است که رفتارهای اُوِه از کنترلش خارج شوند و به تدریج در دنیایی که پیوسته در حال تغییر و نو شدن می باشد، جایی برای او و حیات او نباشد و فکر خودکشی در ذهنش قرار بگیرد.