فیلمنامه نویسی وتعریف عام آن:
هنگامی که ایده و سناریو در ذهن نویسنده ایجاد می شود ، بحث نظریه تصویر وسط می آید .
لازم به ذکر است که داستان فیلم با تصویرنامه برای برگردان تصویر نوشته می شود و فیلمنامه این وظیفه را برعهده دارد که طراحی صحنه و کنش های داستانی را با تخیل قوی خود به رشته ی تحریر در بیاورد . همچنین بیان تصویری در روال تدوام داستان و شخصیت پردازی ارزش ایجاد کند و نویسنده برای آن ارزش قائل باشد.
داستان یا رمان ، با فیلمنامه تفکیک شده اند و علت تفکیک این می باشد که در داستان یا رمان با استفاده از توصیفات می توانیم فضاسازی و شخصیت پردازی را با محول کردن توصیف به دیالوگ ها منظور متن را برسانیم اما در فیلمنامه چنین نیست و خاصه ی فیلمنامه نویسی به تصویر کشیدن اتفاقات و انتقال درونمایه به مخاطب می باشد . هرچه دیالوگ ها در فیلمنامه کمتر باشد و ماهیت اصلی فیلمنامه رعایت شود و اتفاقات و گره های فیلمنامه به تصویر کشیده شوند ، به یک فیلمنامه ی قوی دست پیدا کرده ایم .
به یاد دارم که در یک سریال تلویزیونی یک زوج جوان سوار اتومبیلشان شدند و با سرعت به سمت مسیر مورد نظر می رفتند . کارگردان بایک حرکت آماتور و غیر حرفه ای آسان ترین روش برای انتقال حس افزایش سرعت ماشین را انتخاب کرده است و با دیالوگ زن که رو به مرد می کند و می پرسد: چرا انقدر تند می روی ؟ حس را به صورت نوشتاری یا دیالوگ انتقال می دهد . این حرکت آماتور کارگردان می توانست به صورت تصویری حس را منتقل کند تصویری مثل : حرکت لاستیک ها ، نشان دادن بالا رفتن کیلومتر اتومبیل ، و …
انتقال درونمایه از طریق دیالوگ یا از طریق تصویر یک تفاوت عمده دارد و آن این است که در تصویر ، مخاطب با صحنه تجربه همراه بودن با آن را به دست می آورد . انتقال پیام از طریق گفتار صرفا باعث پدید امدن حس زیبایی شناختی در مخاطب نمی شود و همچنین اگر دیالوگ به صورت حرفه ای نوشته نشده باشد ذهن مخاطب را از حیطه ی زیبایی شناسی دور می کند و فکرکردن عقلانی او را فعال می کند . اما تصور کنید اگر انتقال پیام با تصویر انجام شود و مخاطب درگیر کشف تصویرها و صحنه ها شود حس زیبایی شناختی و علاقه و ذوق مخاطب با او همراه می شود و از فکرکردن عقلانی نیز فاصله می گیرد . در کل نتیجه ای که می شود از این مطلب ذکرشده گرفت این است که در فیلم انتقال حس از طریق تصویر باید صورت بگیرد نه به صورت گفتاری یا دیالوگ …
ضرب المثل (شنیدن کی بود ماند دیدن ) اهمیت موضوع تصویر و زیبایی شناختی را بیان می کند . البته نباید از این موضوع غافل شد که اگر دیالوگ های نوشته شده برنامه ریزی شده باشند و درونمایه داشته باشند و همچنین حس خود را انتقال بدهند و حالت گزارشی و خبری در فیلم یا انتقال حس به مخاطب را ندهند ، از منظر زیبایی شناختی دیالوگ هم بعد از تصویر اثرگذار است .
الگو همان مدل یا طرح اولیه می باشد . در نتیجه فیلمنامه هم دارای الگو می باشد.
بخش های مختلف فیلمنامه عبارت اند از :
- صحنه
- سکانس
- نظرسیدفیلد
صحنه کوچکترین واحد کنش درام یا نمایش در فیلمنامه می باشد . دو عنصر زمان و مکان در هر صحنه از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد . لاذم به ذکر است که یکی از این عناصر یا هردو باید به هم وصل و پیوسته باشند . لازمه ی اصلی فیلمنامه نوشتن صحنه ها به صورت شماره گذاری شده می باشد . از نظر روش نگارش هر «صحنه» 3 بخش مجزا را شامل می شود :
- زمان و مکانی که اتفاق در آن رخ می دهد و اینکه صحنه داخلی یا خارجی می باشد .
- شرح صحنه – با ارائه توصیف کمی از مکان به شرح اتفاقات فیزیکی که در صحنه می افتد ، بپردازیم.
- گفتگو – نام شخصیت، طرز بیان یا نام مخاطب که در پرانتز نقل قول می شود و خودِ گفتگو.
بعضی اوقات روش منتقل کردن به صحنهٔ بعد مانند برش، فید یا دیزالو… در پایان صحنه به رشته ی تحریر در می آید.
سکانس:
فصلی از فیلمنامه می باشد که توانایی دارد در یک یا چندصفحه نوشته شود . دنبال کننده ی یک موضوع می باشد و با خاتمه ی موضوع خود ، سکانس نیز تغییر می کند .
انواع فیلمنامه:
فیلمنامه اصلی پدرخوانده: قسمت دوم
که در مقاله ی بعد حتما به تعریف انواع فیلمنامه می پردازیم .