سینما و سریال

آنچه که باید درباره سینمای مستند بدانید

معرفی سینمای مستند

ویژگی بنیادین سینمای مستند این است که این نوع سینما با «واقعیت» سر و کار دارد نه با تخیل (یا داستان)، و به مکانها و آدمها و رویدادهای واقعی می پردازد و نه خیالی. فیلم سازان داستانی و مستند، هر دو تصدیق می کنند که در راه نظم دادن به مصالح کارشان، مقداری «تفسیر» و «آفرینش» دخالت دارد. تفاوت ها به درجه شدت و ضعف تفسیر و آفرینش مربوط می شود. بیشتر فیلم سازان مستند نیز مانند نئورئالیستها معتقدند که در واقعیت روزمره درام افزونتری وجود دارد تا اخر تا در اختراعات و تحریفاتی که شاخص فیلم های داستانی است. دومین ویژگی مهم سینمای مستند جهت گیری اجتماعی اش است، زیرا تاکید در آن بر روابط متقابل انسان و محیطش است؛ و تاکید نیرومندش بر اصلاح اجتماعی است. یکی از چهره های شاخص سینمای مستند «جان گریرسون» اسکاتلندی است که «داکیو منتاری» (دکومانتر = فیلم مستند) را ابداع و آن را «پرداخت آفرینشگرایانه واقعیت» تعریف کرد. وی به همراه «پل روتا» که از مریدانش بود، تئوری فیلم مستندی را تدوین که آشکارا جنبه تعلیمی داشت. آنان می گفتند که فیلم ساز مستند باید تحلیل کننده امور سیاسی و اجتماعی باشد.

آنها معتقد بودند که فیلم مستند بی طرف، فیلم خبری صرف است. زیرا فقط گزارش می دهد و حاکی از علت و درمان نیست. این دو نظریه پرداز انگلیسی سینمای مستند، مدارایی برای رویکردهای دیگر نشان نمی دهند. مثلا «روتا» از «فلاهرتی» (فیلم ساز برجسته سینمای مستند) به خاطر گرایشهای «رمانتیک» و «فردگرایانه» اش انتقاد می کند.

موضوع فیلم های «فلاهرتی» درگیری ازلی ابدی میان انسان و طبیعت است. برای مثال فیلم «نانوک شمالی» اساسا حکایتی از قهرمانی فردی است و موضوعش جدال اسکیمویی برای بقا در محیط خشن، وحشی و رام نشدنی قطب شمال است. آنها احساس می کردند که موضوع فیلم های «فلاهرتی» برای جامعه معاصر موضوعاتی بی ربطند. رویکرد اصلی سینمای مستند انگلستان «آرمانگرایی انسان دوستانه» است.

رابرت فلاهرتی می گوید :« فیلم مستند با داستانی واقعی، در محل و زمان اصیل (واقعی)، با افراد واقعی، در زندگی عادی خودشان از دید فیلم ساز ساخته می شود.»

 

انواع مستند

 

سینما وریته

فیلم ساز به دنبال اثبات و القای پیام در زندگی به جستجوی شاهد و مثال می گردد، آنها را ثبت می کند و به همان ترتیب که به دوربین انتقال یافته بر پرده ب نمایش می گذارد.

فیلم های «امپایر» و «خواب» اثر «اندی وارهول» نمونه های بارزی است از این نوع سینما.

«امپایر» هشت ساعت فیلم است، بدون تغییر زاویه، بدون هیچگونه حرکتی، از یک بنای بلند در نیویورک که «امپایر» نام دارد؛ و «خواب» نیز هشت ساعت از مردی است در خواب.

 

سینمای سینه استتیک (سینمای مستقیم)

همچون سینما وریته براساس دخالت فیلم ساز در موضوع ساخته می شود و تنها تفاوت آن در این است که پس از ثبت تصاویر به مونتاژ سپرده می شوند و از این راه نظمی می یابند. فیلم های «ژیگاورتوف» نمونه مشخص این نوع مستند است.

سینمای شبه مستند؛ فیلم های گزارشی :

تفاوت فیلم مستند، با انواع گزارشی در تاثیر فیلم ساز بر موضوع و قضاوت بر آن است. دخالت فیلم ساز در یک فیلم گزارشی به حداقل ممکن می رسد؛ و فیلم ساز به عنوان ضبط کننده وقایع و بدون دستبرد و اعمال نفوذ در آنها به کار می پردازد.

 

فیلم های سیاحتی

فیلم های سیاحتی که معمولا سفرنامه نامیده می شوند یکی از قدیمی ترین و جالب ترین فرم فیلم های مستند هستند و در تاریخ سینما از ابتدا مورد توجه بوده اند؛ در حقیقت اولین فیلم های مستند پر اهمیت نظیر «نانوک شمالی» (1922) و «موآنا» (1926) ساخته رابرت فلاهرتی و علف (1925) ساخته مریان سی کوپر فیلم های مسافرتی بودند که جذابیت خود را مدیون عرضه روش های مختلف زندگی بودند. در فیلم «علف» ، «کویر» و نارنست شودساک» با قبایل چادرنشین بختیاری ایران و رمه هایشان در کوچ سالانه بر فراز کوهها همراه شده و دشتها را در جستجوی مرتعی جدید در می نوردند. در این فیلم طویل و صامت مسابقه ای از جنگ انسان با طبیعت به نمایش درآمده است.

 

جان گریرسون پدر سینمای مستند انگلستان

در طول دهه 1930، مستند در انگلستان و آمریکا هرچه بیشتر به زمینه های اجتماعی روی آورد، خصوصا به مشکلاتی که کشورهای صنعتی در اثر تحولات سیاسی با آنها مواجه بودند. شاخص ترین چهره در زمینه مستند اجتماعی که تولید فیلم غیر داستانی را در انگلستان و شاید هم در بخش اعظم کشورهای جهان تحت تاثیر قرار داد «جان گریرسون» بود؛ او در جستجوی سینمایی متفاوت «رابرت فلاهرتی» را کشف کرد و کیفیات «مستند» کار او را تحسین نمود و اصطلاح «مستند» را ابداع کرد.

 

«خانه به دوشان» نقطه آغاز تحسین برانگیز «گریرسون» بود؛ یک مستند صامت 58 دقیقه ای درباره مراحل ماهیگیری. سپس گروهی از فیلم سازان جوان مانند «بازیل رایت» ، «پل روتا» و «هری وات» را استخدام نمود و «فلاهرتی» را نیز برای ساختن «بریتانیای صنعتی» (1931) به کار گمارد. بهترین مستندهای دهه 30 انگلستان بیش از هر چیز نشانگر این بودند که فیلم غیر داستانی می تواند از نظر هنری نوگرا باشد. مهمترین فیلم های گروه «گریرسون» عبارت اند از :

1_ ترانه سیلان (1934) : این برداشت شعرگونه از «سیلان» و مردمش به حق یکی از شاهکارهای جنبش مستندسازی انگلستان به شمار می رود. کارگردان این فیلم «بازیل رایت» است و دیگر فیلم های مهم او «سرزمین ابدی» (1958)، «مجسمه سازی یونانی» (1959)، «جایی برای طلا» (1960)و فیلم ارزشمند «پست شبانه» (1936)، که درباره سفر شبانه روزی پست ویژه، از لندن به گلاسکو است؛ که به «فیلم – شعری» شبیه است که در آن تصاویر، صداهای طبیعی، موسیقی و شعر با یکدیگر تدوین شده اند تا وحدتی ریتمیک بیافرینند. (این فیلم از بهترین فیلم های مکتب مستند سازی انگلستان است.)

2_ مشکلات مسکن (1935) : به کارگردانی «ارتون التون» و «ادگار آنستر» به کارگیری مصاحبه با صدای همزمان در این فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت.

3_ اوقات فراغت (1939) : اولین فیلم مهم «همفری جنینگر»، تصویری دردمندانه از فعالیت های کارگردان در اوقات فراغت شان.

 

لنی ریفنشتال در سینمای مستند

باید دانست که هر فیلم تبلیغاتی سیاسی بی ارزش نیست و هستند شاهکارهایی که با سفارش و برای تبلیغات سیاسی ساخته شده اند. این فیلم ها با گذشت زمان تغییر شرایط، ویژگی های سیاسی خود را از کف می دهند؛ اما ارزش هنری آنها همچنان محفوظ می ماند. «پیروزی اراده» ساخته جاودانه بانوی هنرمند آلمان «لنی ریفنشتال» یکی از آن فیلم هاست. فیلمبرداری این فیلم (که مربوز به گردهمایی کنگره حزب ناسیونالیست آلمان به رهبری هیتلر بود) از چهارم تا دهم سپتامبر 1934 انجام شد و فیلم در 29 مارس سال 1935 در برلین به نمایش درآمد و برنده جایزه ملی فیلم آلمان، مدال طلای جشنواره ونیز و جایزه بزرگ نمایشگاه جهانی پاریس شد.

«پیروزی اراده» مشهورترین فیلم به جا مانده از دوره حکومت رایش سوم، ساخته این بزرگ ترین فیلم ساز زن تاریخ سینماست، ضمنا پرقدرت ترین فیلم تبلیغاتی جهان نیز محسوب می شود.

 

این فیلم با تصویری از هواپیمای هیتلر، که میان ابرها، به طرف نورنبرگ، در پرواز است آغاز می شود؛ این صحنه سمبولیک گویای پرستش هیتلر است. در این فیلم، عوامل سمعی و بصری با مهارت و استادی تمام ترکیب شده اند. طول زمان فیلمی که توسط فیلمبرداران متعدد گرفته شد حدود شصت و یک ساعت بود «ریفنشتال» مدت پنج ماه این فیلم ها را تدوین کرد. در این فیلم از حزب نازی تجلیل به عمل آمده است و هیتلر تا شکوه و جلال و قدرتمندی خدایان و اسطوره ها بالا برده شده است و اهمیت مطیع بودن و پیروی از مرام حزب و شخص هیتلر تاکید فراوان شده است. فیلم مهم دیگر «ریفنشتال» ، «المپیا» (1938) مربوط به مسابقات المپیک برلین در سال 1936 است. این فیلم نیز برنده جایزه فیلم آلمان و جایزه بهترین فیلم خارجی در جشنواره ونیز سال 1938 شد.

مهم ترین و شگفت آور ترین ابداعی که ریفنشتال در این فیلم به کار بست فیلم برداری پی در پی و بدون انقطاع از شیرجه رفتن قهرمان در آب بود که از ابتدای شیرجه تا انتهای آن که شناگر در آب فرو می رفت با یک دوربین فیلم برداری شد. مونتاژ این فیلم هجده ماه طول کشید و «ریفنشتال» «المپیا» ی 205 دقیقه ای را از میان انبوهی از راشها تدوین تدوین کرد، که مانند فیلم «پیروزی اراده» یک شاهکار مسلم تدوین به شمار می رود. وی توانسته بود رویدادی واقعی را به رویدادی هنری بدل سازد ، رویدادی هنری که متنزع از واقعیت است و در هر دوره ای قابل تماشا و تحسین است. «ریفنشتال» بعد از جنگ و در دادگاهی که به جرم و جنایت نازیها رسیدگی می کرد به خاطر جانبداری از حزب نازی برای همیشه از فیلم سازی محروم شد؛ ولی به مرور خود او نیز هیچ علاقه ای به ساخت فیلم از خود نشان نداد. وی در 72 سالگی گواهی غواصی می گیرد و در سن 92 سالگی دوربین به دست به اعماق آب می رود تا یک مستند دریایی بسازد. فیلم های او عبارت اند از : نور آبی (1933) ، پیروزی ایمان (1933) ، پیروزی اراده (1935) ، روزی آزادی – نیروی دفاعی ما (1935) ، المپیا (1938)، تیفلند (54_1944).

 

دیگر مستند سازان مشهور عبارت اند از

یوریس ایونس :

اولین فیلم های او ، مطالعاتی هستند در زمینه تاثیرات متقابل انسان و ماشین (در فیلم «پل» 1928 و «طبیعت و شهر» «باران» 1929). او فیلم های مستند خود را «راهی برای آزادی تمام ملت ها» می دانست.

 

فیلم های مهم او عبارتند از : کاسموس (1931) ، زمین اسپانیایی (1937) ، 400 میلیون (1938) ، قدرت و زمین (1940) ، ملت و اسلحه هایشان (1969).

فرانک کاپرا :

فیلم ساز مشهور و محبوب کمدی ساز آمریکایی؛ در زمان جنگ با یک مجموعه مستند به نام «چرا می جنگیم» در سینمای مستند نیز طبع آزمایی کرد.

 

لیندسی اندرسن:

فیلم ساز بزرگ انگلیسی که با فیلم «خون حیوانات» (1949) که درباره کشتارگاهی در پاریس است به شهرت رسید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *